در خاطر منی
ای رفته از برم به دياران دوردست
با هر نگين اشک بهچشم تر منی
هر جا که عشق هستوصفاهستو
بوسه هست در خاطر منی
هر شب که مه چون دانههای الماس بیرقيب
بر گوش شب به جلوه چنان گوشواره است
ان بوسههاو زمزمههای شبانه را ياداور منی
در خاطر منی
ان روزها که در کف اين ابی بلند خورشيد نيمروز
چون سکهی طلاست
تنها تويی تويی که روشنگر منی
در خاطر منی
هر جا که بزم هست و زنم جام را به جام
در گوش من صدای تو گويد که نوش نوش
اشک دود بهچهره و لب مینهن به جام شايد روم ز هوش
باور نمیکنی که بگويم حکايتی
ان لحظه که جام بلورين بهلب نهم
در ساغر منی
در خاطر منی
"مهدی سهيلی"
با هر نگين اشک بهچشم تر منی
هر جا که عشق هستوصفاهستو
بوسه هست در خاطر منی
هر شب که مه چون دانههای الماس بیرقيب
بر گوش شب به جلوه چنان گوشواره است
ان بوسههاو زمزمههای شبانه را ياداور منی
در خاطر منی
ان روزها که در کف اين ابی بلند خورشيد نيمروز
چون سکهی طلاست
تنها تويی تويی که روشنگر منی
در خاطر منی
هر جا که بزم هست و زنم جام را به جام
در گوش من صدای تو گويد که نوش نوش
اشک دود بهچهره و لب مینهن به جام شايد روم ز هوش
باور نمیکنی که بگويم حکايتی
ان لحظه که جام بلورين بهلب نهم
در ساغر منی
در خاطر منی
"مهدی سهيلی"
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 8:31 توسط سوری
|