اي به بالا چون صنوبر
اي به بالا چون صنوبر اي به رخ چون ميم و ه
همچو عنبر زلف دارد لب چو شين وكاف و ر
آفتاب عاشقان و ماهتاب دلبران
قبله آزادگاني اي صنم با ر و خ
در ميان ر و خ اندر كشيده خ و ط
دردمندم مستمندم اي صنم با ت و ب
ت و ب آمد به جانم اي نگار از عشق تو
داروي دردم تو داري در ميان لام و ب
لام وب بر لام وب بنهاده باشد تا سحر
ميم ويا در پيش باشد بسته باشد دال و ر
هركس نتواندبيند من وتو در جفت هم
باد بر جانش هزاران خ و نون وجيم و ر
اينچنين شعري هيچ كس نگويد اندر جهان
گفته است اين شعر را سين وعين ودال و ي
همچو عنبر زلف دارد لب چو شين وكاف و ر
آفتاب عاشقان و ماهتاب دلبران
قبله آزادگاني اي صنم با ر و خ
در ميان ر و خ اندر كشيده خ و ط
دردمندم مستمندم اي صنم با ت و ب
ت و ب آمد به جانم اي نگار از عشق تو
داروي دردم تو داري در ميان لام و ب
لام وب بر لام وب بنهاده باشد تا سحر
ميم ويا در پيش باشد بسته باشد دال و ر
هركس نتواندبيند من وتو در جفت هم
باد بر جانش هزاران خ و نون وجيم و ر
اينچنين شعري هيچ كس نگويد اندر جهان
گفته است اين شعر را سين وعين ودال و ي
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 18:10 توسط سوری
|