به سویم بوسه ای فرستاد
پیر شدم !
پا به پای دردهایی که بزرگ شدند
خشکیدم
با تک تک گلدان هایی که بوی تو می داد
لحظه هایم سیاه شد
گیسوانم سپید
در این جنگ نا برابر
با پیراهنی خاکستری تر از همیشه
ایستاده ام
کنار همان پنجره ی دیدار ،
در اندوه دستان تو
که روزگاری
به سویم بوسه ای فرستاد ...
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۰ ساعت 21:53 توسط سوری
|