خواب دیده ام می آیی
خواب دیده ام می آیی
خیس و باران خورده
با اولین قطار
آنوقت بهار را میگویم
كه ردپاهایت را گل برویاند
و باران را كه بغض حنجره ام را
از شوق آمدنت ببارد
خواب دیده ام می آیی
...
نكند نیایی
و ایستگاه را منتظر قدمهایت بگذاری
و آسمانم را معطل چشمهایت كنی
نه! می آیی...
با یك سبد سیب و مهربانی
منتظرت خواهم ماند .
خیس و باران خورده
با اولین قطار
آنوقت بهار را میگویم
كه ردپاهایت را گل برویاند
و باران را كه بغض حنجره ام را
از شوق آمدنت ببارد
خواب دیده ام می آیی
...
نكند نیایی
و ایستگاه را منتظر قدمهایت بگذاری
و آسمانم را معطل چشمهایت كنی
نه! می آیی...
با یك سبد سیب و مهربانی
منتظرت خواهم ماند .
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 20:48 توسط سوری
|