حيات ، غفلت رنگين يك دقيقه "حوا" است
كجاست سمت حيات؟
من از كدام طرف ميرسم به يك هدهد؟
و گوش كن ، كه همين حرف در تمام سفر
هميشه پنجره خواب را بهم ميزند.
چه چيز در همه راه زير گوش تو ميخواند؟
درست فكر كن
كجاست هسته پنهان اين ترنم مرموز؟
چه چيز در همه راه زير گوش تو ميخواند؟
درست فكر كن
كجاست هسته پنهان اين ترنم مرموز؟
چه چيز پلك ترا ميفشرد،
چه وزن گرم دلانگيزي؟
سفر دراز نبود:
عبور چلچله از حجم وقت كم ميكرد.
و در مصاحبه باد و شيروانيها
اشارهها به سر آغاز هوش برميگشت.
در آن دقيقه كه از ارتفاع تابستان
به "جاجرود" خروشان نگاه ميكردي ،
چه اتفاق افتاد
كه خواب سبز تار سارها درو كردند؟
و فصل؟ فصل درو بود.
و با نشستن يك سار روي شاخه يك سرو
كتاب فصل ورق خورد
و سطر اول اين بود:
حيات ، غفلت رنگين يك دقيقه "حوا" است.
"سهراب سپهري"
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 11:33 توسط سوری
|