عجیب خواب قشنگیست مال من شده ای


چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

 چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

 چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای

 

 

چای بعد از کار

 

بچسب به من...

مثل چای، بعد از کار!

 

 

با من با دستانت حرف بزن

چشمانت را نمی فهمم

هیچ وقت ارتباط برقرار نکردم

با هنرهای مفهومی !

با من سنتی

به زبان ساده نوازش؛

با دستانت !

حرف بزن ...