میانه پاییز تویسرکان
دم دمای غروب،
از کوچهباغهای دارستان که بگذری،
میررضی
بر شیب کوه
در پناه غولسنگهای گرانیت
ساقینامه از بر میکند
درختچههای آلبالو
قرمز و زردی شگفتانگیز برگهای خود را،
به جبران قد کوتاهشان
به رخ گردوزار مرتفع و کهنسال میکشند
خوب اگر گوش بسپاری
در دوردست
_کنارگذر دره هزار رنگ _
قار قار کلاغ
جوابِ آوازِ کاووس است
هدی و پهلوی را میخواند
کوه تحریرش را
واگویه میکند، در سکوت ما بین دو نت.
نسیم با رندی تمام
حوس انگیز و شوخ
موزون و نرم
خود را بر تن برگهای بادام و توت میکشد
رودخانه پاییزی
کیفور از اینهمه
قول جریان خروشان بهار، به ریشههای سنجد و گیلاس میدهد
کاووس
حصار و مثنوی را به فرود میکشاند
غروب کامل میشود
"ع.الف.جانوند"
شاعر تویسرکانی
+ نوشته شده در شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 21:0 توسط سوری
|