تنهایـــی


تنهایـــی
چیزهای زیادی به انسان می آموزد،
اما تو نرو...
بگذار من نادان بمانم!

"ناظم حکمت"

غمگینم ...


غمگینم ...
چونان پیرزنی
که آخرین سربازی که از جنگ برمی‌گردد
پسرش نیست ...

"مایاکوفسکی"

میانه‌ پاییز تویسرکان


میانه‌ پاییز تویسرکان
دم دمای غروب،
از کوچه‌باغ‌های دارستان که بگذری،
میر‍‌رضی
بر شیب کوه
در پناه غول‌سنگ‌های گرانیت
ساقی‌نامه از بر می‌کند
درختچه‌های آلبالو
قرمز و زردی شگفت‌انگیز برگ‌های‌ خود را،
به جبران قد کوتاهشان
به رخ گردوزار مرتفع و کهنسال می‌کشند
خوب اگر گوش بسپاری
در دوردست
_کنارگذر دره هزار رنگ _
قار قار کلاغ
جوابِ آوازِ کاووس است
هدی و پهلوی را می‌خواند
کوه تحریرش را
واگویه می‌کند، در سکوت ما بین دو نت.
نسیم با رندی تمام
حوس انگیز و شوخ
موزون و نرم
خود را بر تن برگ‌های بادام و توت می‌کشد
رودخانه‌ پاییزی
کیفور از این‌همه
قول جریان خروشان بهار، به ریشه‌های سنجد و گیلاس می‌دهد
کاووس
حصار و مثنوی را به فرود می‌کشاند
غروب کامل می‌شود

"ع.الف.جانوند"
شاعر تویسرکانی

 

وای بر من


ای وای بر من و دل امیدوار من