بعضي از شهرها مثل يك خاطره شيرين ميان دو حسرت يا دو آه هستند يعني بايد مسيري را طي كني تا به اتفاق برسي و پس از اتفاق باز هم خودت هستي و خودت.
شهر تويسركان براي من همان اتفاق را تداعي مي كند. از ملاير به سمت شهرستان جوكار كه مي روي، راهي وجود دارد كه تا افق كشيده شده و اگر دل به افق بسپاري و تا نزديكي آن پيش بروي به كوه هايي مي رسي كه جاده را در دل خود پنهان كرده اند. بايد كمي آرام تر به تن كوه بزني و از دامنه اي تا نزديكي قله بروي و دوباره جاده را سرازير شوي و اين كار را چندين بار ادامه دهي تا از پس يكي از اين سرازيري ها، سبزي غيرمنتظره اي چشمانت را خيره كند. ورودي شهر تويسركان را منطقه «سرابي» مي نامند و پس از سرابي است كه بلوار ورودي شهر نمايان مي شود.
گشت و گذار به من اين تجربه را منتقل كرده كه اگر ورودي شهري را زيبا يافتي بدان كه اتفاقات ويژه تري در دل شهر انتظارت را مي كشد. و بلوار ورودي شهر تويسركان با عرضي بيش از چند متر و درختان گردويي كه در دو سمت بلوار سايه افكنده اند، جان مي دهد براي پياده روي و بي رودربايستي به شما مي گويد به شهر درختان تناور گردو خوش آمديد.
همان طور كه پيشتر اشاره كردم تويسركان در استان همدان و در جنوب كوه الوند واقع شده است. مشهور است كه اين شهر روي ويرانه هاي شهر قديمي رودلاور (رودآور) كه بر اثر حمله مغول ويران شده، ساخته شده است. در واقع پس از ويراني رودآور، تويسركان به وجود آمده است هرچند در خروجي شهر به سمت شهرستان كنگاور هنوز روستايي وجود دارد كه «رودآور» ناميده مي شود و مردمانش بازماندگان اصيل اين منطقه اند.
«حمدالله مستوفي» در كتاب معروف «نزهه القلوب» مي گويد: «رودآور ولايتي است در همدان و قصبات مشكلان، توي و سركان با هفتاد موضع ديگر بدان تعلق دارد.»
شهر قديمي رودآور بنا بر تحقيق آنوبانيني، داراي سه قصبه «توي»، «سركان» و «شكان» بود. اين شهر پس از حمله مغول اهميت خود را از دست داد و مردم آن به قصبه توي روي آوردند و به تدريج آنجا را آباد كردند. تويسركان فعلي كه از تركيب دو كلمه توي و سركان ساخته شده است، احتمالاً همان قصبه توي قديمي است. قصبه شكان در اثر زلزله خراب شد، ولي سركان به فاصله هشت كيلومتري شمال غرب تويسركان هنوز پابرجاست.
به خود شهر بازگرديم، پس از بلوار ورودي شهر كه ذكر زيبايي اش در سطرهاي پيش آمد به ميداني مي رسيم كه مردمان محلي آن را «ميدان بالا» مي نامند. تويسركان دو ميدان اصلي و مهم ديگر هم دارد كه به ترتيب «ميدان وسط» و «ميدان پايين» خوانده مي شود. از محله هاي معروف و قديمي شهر كه هنوز هم حيات دارد، مي توان به محله هاي «زرهان»، «پايين محله» و «جولستان» اشاره كرد. اين مناطق بافت قديمي شهر را تشكيل مي دهند و درختان ميوه و همين طور درختان گردو در خيابان هاي اين محله ها آنقدر زياد است كه وقتي در آنها قدم مي زنيد ممكن است دچار ترديد شويد كه در شهر قدم مي زنيد يا باغ يا هر دو اينها؛ باغشهر.
تويسركان هم مانند تمام شهرهايي كه هنوز ارتباطش با روستاهاي دورو برش قطع نشده، هر روز شاهد حضور محصولات كشاورزي و لبني روستايياني است كه بساط شان را پهن مي كنند و مزه گس زندگي را در شهري كه بنيانش بر اين است كه از اتفاق تهي باشد، مي پراكنند و براي من و شمايي كه مدت هاست زندگي را از اين گونه دلچسب نيافته ايم قدم زدن در اين هوا و بين دستفروش هايي كه «طعم فراموش شده زندگي» را عرضه مي دارند، اتفاقي هيجان انگيز است.
«دادا علي» پيرمردي كه مغازه لبنيات فروشي اش در شهر شهره است، مي گويد: «در گذشته روستاييان در ميدان وسط به سمت پايين محله جمع مي شدند و محصولات شان را عرضه مي كردند و از اين رو به اين محله «پاميزون» مي گفتند.» البته چنان كه گفتم هنوز هم در مسير پايين محله اگر قدم بزنيد مي توانيد گردو، عسل، پنير، شير، ماست آب رفته، بادام، نقل و ده ها محصول كشاورزي و لبني ديگر را تهيه كنيد؛ محصولاتي كه طراوت انسان بي تشويش را در خود نهان دارد.
آنچه تا اينجا خوانديد تنها بخشي از جاذبه هاي شهري و اطلاعات محدودي در خصوص زندگي مردمان تويسركان بود، اما آنچه تويسركان را علاوه بر طبيعت منحصر به فردش از آن گونه ويژه مي سازد كه ارزش گشت و گذار داشته باشد مناطق تاريخي و ديدني اين شهرستان كوچك ولي قديمي است.
در يك نگاه كلي مي توان مناطق ديدني و جاذبه هاي توريستي تويسركان و اطرافش را از اين قرار برشمرد: پارك توريستي «كمربسته» واقع در شهر سركان در سه كيلومتري تويسركان، آرامگاه ميررضي الدين آرتيماني شاعر بزرگ ايراني، آرامگاه حبقوق پيامبر يهود، «قلعه اشتران» در روستاي اشتران تويسركان، پل تاريخي فرسفج، پناهگاه شكار ممنوع خان گرمز، كاروانسراي شاه عباس (پنج كيلومتري جاده تويسركان-غربان)، درخت چنار قطور و كهنسال سه هزار ساله «باغوار»، دره گزندر سرابي، دره باغ هاي سركان و دره باغ هاي آرتيمان.
اگر بخواهم از ميان تمام نقاط ديدني تويسركان به ترتيب اولويت به چند مكان اشاره كنم مسلماً نخستين اثري كه از آن ياد مي كنم آرامگاه «حيقوق» يا حبقوق نبي در مركز شهر تويسركان است.
حيقوق نبي از پيامبران بني اسرائيل است كه حدود سال پيش مي زيسته و نگهبان معبد بزرگ يهوديان در اورشليم بوده است. در كتاب «قابوس الاعلام تركي» آمده است: حيقوق نبي از انبياي 12 گانه بني اسرائيل و از نسل حضرت موسي(ع) است. وي نامش در كتاب تورات عهد عتيق ذكر شده و داراي شان و مقام مذهبي خاص نزد پيروان دين يهود است و براي مسلمانان نيز بسيار قابل احترام است. حيقوق در زبان عبري به معناي «در آغوش گرفته شده» است. پدرش يشوعاليت و مادرش شوناميت بوده است. او در سال قبل از ميلاد مسيح همزمان با سلطنت يهوياحيم و بعد از «شعيا نبي» به پيامبري مبعوث شده است. كتاب حضرت حيقوق به نام سفر سي و پنجم از اسفار عتيق در اوج فصاحت و بلاغت در ادبيات عبراني به نگارش درآمده است. حيقوق در حدود الي سال قبل از ميلاد مسيح(ع) در اواخر سلطنت يوشياهو و در عصر دانيال نبي(ع) و الياس نبي(ع) مي زيسته و دانيال نبي را ملاقات كرده است. آرامگاه حيقوق نبي در تويسركان طي قرون متمادي چندين بار بازسازي شده است. اين آرامگاه يكي از قديمي ترين آثار تاريخي ايران محسوب مي شود.
و اما اينكه اين پيامبر يهود چگونه سر از تويسركان درآورده داستان جالبي دارد كه خواندنش آن هم در روزهايي كه «منشور كوروش» به ايران بازگردانده شده خالي از لطف نيست.
آورده اند كه حدود سال قبل از ميلاد، بخت النصر پادشاه خونخوار كلده به اورشليم حمله كرد و يهوديان زيادي را به قتل رساند و نزديك به 20 هزار نفر از آنان را اسير كرد و به شهر بابل پايتخت كلده كه نزديك بغداد فعلي قرار داشت، انتقال داد. حيقوق نبي در بين اين زندانيان بود و مدت طولاني در زندان به سر برد. در سال قبل از ميلاد كوروش كبير پادشاه ايران به كلده حمله كرد و در جنگي طولاني لشگريان كلده را شكست داد و بابل را تصرف كرد و طي فرماني دستور آزادي كليه اسرا و زندانيان يهود را صادر كرد. پس از آزادي از بند اسارت بابليان، حيقوق پيامبر به ايران مهاجرت كرد و در شهر تويسركان (رودآور) ساكن شد كه پس از رحلت نيز درهمين مكان فن شد. در خصوص اهميت حيقوق نبي براي مومنان به يهوديت جالب است بدانيد تنديس حيقوق از سنگ مرمر و تصاويري از وي، در مجموعه موزه واتيكان ايتاليا موجود است.
يكي ديگر از جاذبه هاي توريستي منطقه تويسركان بدون شك پارك توريستي كمربسته است كه در شمال شهر سركان واقع است. در وسط اين پارك تاريخي شش اصله درخت «چنار كمربسته» پيرامون دايره اي به شعاع حدود سه متر كنار هم روييده و طول محيط تنه هر يك از پنج اصله هفت متر و ديگري كه كوچك تر به نظر مي رسد پنج متر است. (بن درختان با انجام عمليات عمراني با خاك پوشيده شده اند) كه با ساقه اي صاف و مستقيم در حدود متر سر به فلك كشيده اند. با توجه به نحوه استقرار و رويش اين چنارها برخي از صاحب نظران بر اين باورند كه درختان چنار موجود در واقع شاخه هايي هستند كه در اطراف بن يك چنار كهنسال كه چندين قرن پيش قطع شده، روييده اند. اگر اين نظريه درست باشد چنار اصلي بسيار كهنسال بوده و شايد قدمتي معادل سرو ابرقو كه بيش از سال قدمت دارد و كهنسال ترين درخت جهان است، داشته باشد كه در آن صورت كهنسال ترين درخت چنار موجود در جهان خواهد بود.
البته در تويسركان و اطرافش، درختاني با طول عمر زياد بسيار وجود دارد كه از جمله مي توان به «چنار باغوار» كه در مسجد باغوار واقع در مركز شهر تويسركان است، اشاره كرد كه بنا به تحقيقات به عمل آمده بين 2000 تا 2500 سال عمر دارد و محيط تنه اين درخت در سطح زمين حدود متر است. اگر به تويسركان سفر كرديد پيشنهاد مي كنم ديدن اين چنار كم نظير را از دست ندهيد.
و اما به عنوان آخرين گزينه اي كه در سطور محدود اين صفحه مي توانم به آن اشاره كنم اجازه بدهيد از آرامگاه شاعري ياد كنم كه يكي از معروف ترين ساقي نامه هاي فارسي را سروده است؛ از «رضي الدين آرتيماني» كه در پناه كاج هاي اطراف آرامگاهش در يكي از تپه هاي مشرف به تويسركان آرام گرفته است.
ميررضي الدين آرتيماني شاعر معروف عصر صفوي است و مدفن اش در قسمت شمالي شهرستان تويسركان و در حوالي ميدان هلال احمر واقع شده است. ساقي نامه معروف او اين گونه آغاز مي شود:
الهي به مستان ميخانه ات
به عقل آفرينان ديوانه ات
الهي به آنان كه در تو گم اند
نهان از دل و ديده مردم اند
كه خاكم گِل از آب انگور كن
سراپاي من آتش طور كن...
گرچه تويسركان شاعران بسياري در طول سده هاي گذشته داشته كه رضي الدين آرتيماني يكي از آنهاست اما بايد گفت اطلاعات تاييدنشده اي هم وجود دارد كه زادگاه پدر «حافظ» غزلسراي نامي ايران هم شهر «رودآور» بوده است و گويا پس از حمله مغول ها او به شيراز كوچيده است. همان طور كه گفتم اطلاع دقيقي از خانواده حافظ در دست نيست اما آنچه در برخي نسخ خطي آورده اند از اين قرار است كه «جد حافظ را شيخ غياث الدين و پدر وي را بعضي بهاءالدين و از اهل كوپاي اصفهان و برخي كمال الدين و از مردم تويسركان نوشته اند.» در شغل پدر و اجداد او نيز اختلاف است: رياض العارفين آنان را از علما و فضلامي داند و تذكره ميخانه نويسد: «شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مكنت بود. جد حافظ يا پدر وي از مسقط الراس خود، در زمان اتابكان فارس عازم شيراز شد و در آن شهر موطن گزيد.»
منبع: پوريا سوري - روزنامه شرق ، شماره 1071
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر ۱۳۹۱ ساعت 16:40 توسط سوری
|