الهی! تا تو در غیب بودی من در عیب بودم، چون تو از غیب پیدا شدی من از عیب جدا.
الهی! چون همه آن است که خودخواهی از این عاجز بیچاره چه خواهی؟
الهی! آنچه در دست من است ندانم تا روزی کیست و آنچه روزی من است ندانم تا در دست کیست.
الهی! آنچه تو دوختی در پوشیدم وآنچه تو در جام ریختی نوشیدم ، هیچ نیامد ازآنچه میکوشیدم.
الهی! اگر تو مرا بهجرم من بگیری من ترا بهکرم تو بگیرم زیرا کرم تو ز جرم من بیش است.
الهی! همه ترسندکه فردا چه خواهد شد، عبدالله میترسد که دی چه رفته است.
الهی! پاکان را استغفار باید کرد، ناپاکان را چهکار باید کرد؟
آنجا که عقاب سرنگون خواهد بود
باری بنگر که جغد چون خواهد بود
الهی! گدای تو بهکار خود شادان است، هرکه گدای تو شد در دو عالم سلطان است.
الهی! اگر جان ما در سر سودای تو روان شد، سودای تو باز جان افزاید.
الهی! تا از مهر تو اثر آمد دیگر مهرها همه بهسرآمد.
الهی! کلام مجید از تو یادگار است، چون تو درآن حاضری بایادگار چهکار است.
الهی! دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد.
الهی! بهغم محبّت تو شادیم و بهغایت محنت تو آبادیم نه بهخویشتن به تو افتادیم.
الهی! بی اَلمهای تو جای شادی نیست و جز از بندگیت روی آزادی نیست.
الهی! همچو بید برخود میلرزم که مبادا آخر بهجويی نیرزم.
الهی! همه از روز جزا ترسند و عبدالله از روز ازل زیرا که آنچه تقدیر کردی در اوّل نمیشود و در آخر مبّدل.
الهی! نزدیکت نشان میدهند و دورتر از آنی و دورت می پندارند و نزدیکتر از جانی.......!!!!!
منبع: http://www.mahie.blogfa.com/
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 12:33 توسط سوری
|