پاییز من، عزیز غم انگیز برگریز

 

پاییز آمدست که خود را ببارمت

پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"

بر باد می دهم همه بود خویش را

یعنی تو را به دست خودت می سپارمت

باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو

وقتی که در میان خودم می فشارمت

پایان تو رسیده گل کاغذی من

حتی اگر خاک شوم تا بکارمت

اصرار می کنی که مرا زودتر بگو

گاهی چنان سریع که جا می گذارمت

پاییز من، عزیز غم انگیز برگریز

یک روز می رسم و تو را می بهارمت!!!

 

پاییزهای سخت

 

و کسی که تو را

دیده باشد

پاییزهای سختی

خواهد داشت...

 

 

پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"

 

پاییز آمدست که خود را ببارمت

پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"

پاییز من، عزیز غم انگیز برگریز

 یک روز می رسم و تو را می بهارمت!!!

 

فصل عوض می‌شود

 

فصل عوض می‌شود

جای آلو را

خرمالو می‌گیرد

جای دلتنگی را

"دلتنگی"