آرام باش


آرام باش،
 حوصله کن،
 آب‌های زودگذر،
 هیچ فصلی را نخواهند دید
 از ریگ‌های ته جویبار شنیده‌ام ...
 مهم نیست که مرا
 از ملاقات ماه و گفت و گوی باران
 بازداشته‌اند !
 من برای رسیدن به آرامش
 تنها به تکرار اسم تو
 بسنده خواهم کرد ...
 حالا آرام باش
 همه چیز درست خواهد شد...

 " سید علی صالحی "

روزه‌دارم من و افطارم از آن لعل لب است


روزه‌دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
یارب این نقطه که به بالا بنهاد
نقطه هرجا غلط افتاده مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و من از آن می‌ترسم
که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است
منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هرکه را عشق مجازیست حمال‌الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش ادب است

"شاطر عباس صبوحی"


چگونه تو را فراموش كنم . . .


مانده‌ام
چگونه تو را فراموش كنم
اگر تو را فراموش كنم
بايد
سال‌هايي را نيز كه با تو بوده‌ام
فراموش كنم
دريا را فراموش كنم
و كافه‌هاي غروب را
باران را
اسب‌ها و جاده‌ها را
بايد
دنيا را
زندگي را
و خودم را نيز فراموش كنم
تو با همه‌ چيز درآميخته‌اي !

"رسول یونان"


پـاورچیـن . . .


بـعـضـی وقـت‌هـا
بـعـضـی‌هـا،
"بـے‌صـد ا" از زنـدگـیَـت مـی‌رونـد؛
" بـے‌خـداحـافـظـے " . . .
بـا پـای ِ "بـرهـنـه" . . .
روی ِ "نـوك ِ پـا " . . .
"پـاورچـیـن ... پـاورچـیـن" . . . /
تـا مـبـادا صـدای ِ "تـق تـق" ِ كـفـش‌هـاشـان
آگـاهـت كـنـد از رفـتـنـشـا ن . . .

برگرفته از"http://hey-rira.blogfa.com/"


دوست داشتن


بعـضي ترانـه‌ها را مي‌توان
بارهـا و بارهـا
گوش داد . . .
بعضي انسان‌ها را مي‌توان
بارهـا و بارهـا
دوست داشت...!

"ايلهان برک"