عزیز ساده ی من !
فاصله من و تو را
خیابان ها و دیوارها نیافریدند
فاصله را نفسها آفریدند
دست هایی که به امید دیدار فردا
ازهم دور شدند ...
عزیز ساده ی من !
همیشه آن که عاشق تر است
ساده تر است...
و آن که ساده تر عاشق تر !
این راز تمام کوچه های خلوتی است
که انتهای بن بست خود را
با قدم های عاشقان
پرواز می کنند...
پس ازتو من
مسافر دوره گردی شده ام
شبیه پری در باد
درد قاصدک ها را بر دوش می کشم
وقتی بر شانه های باد
بوسه می زنند
دوره گردی مانده در راه فردا
که سهم خوشبختی اش را
با انتظار آمدنت
کوچه به کوچه
شهر به شهر
می گرید...
و تو خیال می کنی باران میبارد ...
عزیز ساده ی من !
+ نوشته شده در یکشنبه نهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:44 توسط سوری
|